ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار ولادت حضرت زینب (س) - محسن عرب خالقی - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :455
بازدید دیروز :121
کل بازدید ها :6143730

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

با دست شوق چاک گریبان گرفته ایم
از فرط شور باده ی طوفان گرفته ایم

در اوج ناز تخت سلیمان گرفته ایم
امشب به دست زلف پریشان گرفته ایم
 
شکر خدا ز جام جنونش لبالبیم
شکر خدا که گوشه نشینان زینبیم

 
امشب دلم به تاب و سرم گرم از تب است
شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است

شور و شگفتی است و شبی عشق مشرب است
شامی که روشنایی روز است امشب است
 
امشب تمام گرمی بازار زینب است
امشب شب ملیکه ی دادار زینب است

 
فصل الخطاب عاشقی ما رسیده است
ای قطره های تب زده دریا رسیده است

زیباترین حماسه ی دنیا رسیده است
زینب به دست حضرت زهرا رسیده است
 
چشمی گشود و چشم شقایق به خواب شد
زیباترین دعای علی مستجاب شد

 
باور نداشت چشم فلک دختر این چنین
در بین چند کعبه دل دلبر این چنین

از هرچه سرفراز زنی سرتر این چنین
غیر از خدا نداشت کسی باور این چنین
 
حتی فلک به خواب خیالش ندیده است
امشب خدا دوباره حسین آفریده است

 
تا کوچه اش قبیله ی لیلا ادامه داشت
تا خانه اش گدایی عیسی ادامه داشت

در قامتش قیامت مولا ادامه داشت
زینب که بود حضرت زهرا ادامه داشت
 
زهرا نبود زهره دگر نُه فلک نداشت
زینب نبود سفره ی خلقت نمک نداشت

 
زینب اگر نبود اثر از کربلا نبود
زینب اگر نبود علم حق به پا نبود

زینب اگر نبود کتاب خدا نبود
یک یا حسین بر لب ما و شما نبود
 
بیخود که نیست عاشق و مجنون زینبیم
این یا حسین را همه مدیون زینبیم

 
ای برترین عقیله ی ایل و تبارها
صبرت صلابت همه ی اقتدارها

ای کرده با صدای علی کارزارها
ای خطبه ات بُرنده تر از ذوالفقارها
 
با خطبه هات حیدر کرار زنده شد
در هیبتت شکوه علمدار زنده شد
 

نهج البلاغه خوان علی آتشِ کلام
ای مرتضای دوم کوفه، حسین شام

حُسن ختام کرب و بلا تیغ بی نیام
با خطبه ات گرفته ای از دشمن انتقام
 
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
تو تیغ می گرفتی اگر وای کربلا

 
تو آمدی که صبر شوی مجتبی شوی
تو آمدی حسین شوی کربلا شوی

تو آمدی به آل کسا هم کسا شوی
هم ما رأیت سمت جمیلا رها شوی
 
تو آمدی که کعبه دل کربلا شود
در سینه ها حسینیه غم رها شود

 
از کودکی برای برادر گریستی
از کودکی به خاطر مادر گریستی

گاهی کنار سرو صنوبر گریستی
گاهی کنار پیکر بی سر گریستی
 
حقت نبود تا که به زنجیرتان کشند
با خط تازیانه به تفسیرتان کشند
 ***محسن عرب خالقی***


نویسنده حبیب در پنج شنبه 91/12/24 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<